اردیبهشت 30, 1403

سفرنامه گرجستان ؛ از باتومی تا تفلیس با روزیاتو

قبلا در مورد برنامه‌ریزی واسه سفر ۱۰ روزه زمینی به گرجستان براتون نوشتم و تاکید کردم که اطلاعات اون از وب‌سایت‌های دیگه جمع آوری شده و تجربه شخصی من نیس.
اما در این مطلب می‌خواهم در مورد تجربه سفر خودم به باتومی و تفلیس بنویسم.

برخلاف برنامه ذهنی که داشتم و می‌خواستم زمینی، با اتوبوس و با کمترین هزینه اما بهترین کیفیت به این کشور اروپایی سفر کنم، در آخر به صورت هوایی و بسیار کوتاه و نه خیلی ارزون راهی گرجستان شدم.

البته باید اشاره کنم این سفر قبل از ورداشته شدن ارز مسافرتیه. در زمان سفر ما قیمت یورو حدود ۱۲ هزار تومن و قیمت لاری (واحد پول گرجستان) حدود ۴ هزار و ۵۰۰ تومن بود.

تصور من و همراهم این بود که سفر بدون تور مسافرتی واسه ما ارزون‌تر تموم می شه، هم اینکه اینکه برنامه سفر و اقامت هم دست خودمونه و به سلیقه شخصی خود و بدون هیچ محدودیت وقتی می تونیم فعالیت‌های موردعلاقه‌مون رو انجام بدیم. این اولین تجربه ما واسه سفر خارجی بدون تور بود و با خیلی از مسایل آشنایی نداشتیم و خیلی هم اهل کوله‌گردی و هاستل رفتن هم نبودیم.

اما با همه این تفاسیر، در سایت‌هایی فروش آنلاین بلیط هواپیما مثل علی‌بابا و ملی‌چارتر بلیط هواپیمای ارزون به تفلیس یا باتومی رو جست‌وجو کردیم تا در آخر، در بین بلیط‌هایی که همه بالای یه میلیون و ۴۰۰ تومن بودن، یه پرواز به باتومی با قیمت ۸۲۰ هزار تومانی پیدا کردیم و راهی فرودگاه شدیم.

در این جا باید اشاره کنم که اینجا هنوز هتل یا آپارتمانی واسه اقامت پیدا نکرده بودیم و میخواستیم در زمان معطلی در فرودگاه از سایت بوکینگ این کار رو انجام بدیم. در تاریخ رفت، بلیط برگشت هم از تفلیس با قیمت زیر ۹۰۰ هزار تومن موجود بود. اما ما به اشتباه تصور می‌کردیم اگه به روز پرواز نزدیک‌تر شه، حالت لحظه‌آخری پیدا می‌کنه و در نتیجه ممکنه بلیط ارزون‌تری پیدا کنیم که دقیقا برعکس شد.

مجسمه علی و نینو در باتومی / این تندیس ۷ متری فلزی، مرد و زنی رو نشون میده که دور از همدیگه هستن بین ۸ تا ۱۰ دقیقه به هم نزدیک شده و یکی می شن.

حالا در ادامه براتون توضیح می‌دهم که چیجوری با یه اشتباه ساده، یه میلیون تومن ضرر کردیم.

ما بعد از گرفتن بلیط، راهی فرودگاه امام‌خمینی شدیم. واسه پرداخت مشکلات خروج که در ماه‌های گذشته از ۷۵ هزار تومن به ۲۲۰ هزار تومن در سفر اول تبدیل شده بود هم لازم نبود به بانک مراجعه کنیم چون در خود فرودگاه امام خمینی، دستگاه‌های مخصوص این کار تعبیه شده تا به صورت ۲۴ ساعته در خدمت مسافران باشه.

مدارکی که باید هنگام حضور در فرودگاه همراه داشته باشین، پاسپورت و بلیط هواپیماست.

ما پس از باز شدن گیت پرواز، تحویل چمدون‌ها به کانتر مربوطه و دریافت کارت پرواز به کافه طهرون در فرودگاه رفتیم تا غذا و نوشیدنی صرف کنیم.
شاید می‌دونین که قیمت خوراکی‌ها در ترمینال‌های خروجی فرودگاه‌ها بسیار بالاتر از داخل شهره. این موضوع در کافه انتخابی ما هم نمونه داشت و واسه یه تُست مرغ (اسنک) نزدیک به ۳۰ هزار تومن و واسه آب‌میوه تازه حدود ۱۵ هزار تومن نفری پول پرداخت کردیم.

کافه طهرون در فرودگاه امام خمینی تهران

اما واسه وقتی‌کشی و سرگرم بودن تا لحظه پرواز، انتخاب خیلی بدی نبود. به‌خصوص اینکه دیواره ها سرتاسر شیشه‌ای بودن و می‌تونستیم حرکت و جابه‌جایی هواپیماها رو مشاهده کنیم.

بعضی از مردم به نمازخانه فرودگاه می‌رفتن و در اونجا دراز می‌کشیدن تا ساعتپروازشون اعلام شه.
بعضی هم در همون سالن داخلی در انتظار بودن.

از راه سایت بوکینگ خیلی راحت می‌تونید از روی نقشه هتل مورد نظر خود رو در شهر مقصد پیدا کنین. روی نقشه، همه اماکن اقامتی از هتل تا هاستل به همراه قیمت نشون داده می‌شن. اینطوری روند انتخاب واسه کاربر بسیار آسون‌تر میشه.

در این فاصله ما به جست‌وجو در سایت بوکینگ هم پرداختیم تا آپارتمون یا هتل با قیمت مناسب انتخاب کنیم.
یکی از اشتباهات ما هنگام انتخاب مکان مناسب واسه اقامت این بود که به محله اون توجه نکردیم. یعنی تصورمون این بود که شب اول رو تو یه مکان تمیز سپری کنیم و بعد تصمیم بگیریم که همون‌جا بمونیم یا بریم. بخاطر این، در محدوده فرودگاه دنبال آپارتمون گشتیم.

باز یکی دیگه از اشتباهات شخص من این بود که واحد پول کشور خودمون رو در اپلیکیشن بوکینگ انتخاب کردم تا در جست‌وجوهایم راحت‌تر باشم و بتونم با در نظر گرفتن بودجه موردنظرمان، جست‌وجو رو فیلتر کنم. غافل از اینکه قیمت‌هایی که به ریال بود با برابر اونا به لاری (واحد پول گرجستان) به طور کامل فرق داشت.

طبق همون اشتباه من آپارتمون بسیار تمیزی در نزدیکی فرودگاه پیدا کردم که امکانات کاملی از اتو، ماشین لباسشویی داشت تا استخر و آشپزخانه. قیمتش براساس ریال واسه هر شب ۴۰۰ هزار تومن بود که در شب پرواز ما تخفیف خورده و ۱۵۰ هزار تومن شده بود. با دیدن امکانات و قیمت، پس از مشورت با همسفرم بدون معطلی اون واحد رو رزرو کردم و خوشحال از اینکه اینجور جای خوبی نصیبمون شده منتظر پرواز ماندیم.

 

فرودگاه بین‌المللی باتومی – گرجستان

 

فرودگاه باتومی بسیار کوچیک بود. یه شهرستان کوچیک ساحلی که امکانات خاصی نداره رو در همون اول ورود به باتومی می‌شد لمس کرد.
بدون تونل یا اتوبوس وارد سالن ورودی شدیم. مامورین کنترل پاسپورت‌ها همه دختران جوونی بودن که با لباس فرم و بدون هیچ‌گونه آرایشی پاسپورت‌ها رو چک کرده و مسافران رو به داخل هدایت می‌کردن.

قسمت تحویل بار بسیار کوچیک بود طوری که شاید بشه گفت به ۲۰۰ مترمربع هم نمی‌رسید. چمدون‌هامون رو برداشتیم و بیرون رفتیم.

 

فضای داخلی فرودگاه باتومی

 

اولین کاری که انجام دادیم چنج کردن ارز بود. ۵۰ یورو چنج کردیم. هر یورو ۳٫۴۸ لاری بود. در اونجا مثل همه فرودگاه‌های شهرهای دنیا راننده‌های تاکسی با پیشنهادهای بالا منتظر مسافران بودن. همسفر من یکی از دوستان ایرونی خود رو در فرودگاه دید و اون شخص که ساکن اونجا بود، به ما پیشنهاد داد از فرودگاه سیم‌کارت جفت و جور نکنیم چون با قیمت بالاتری میدن و به داخل شهر بریم. واسه کرایه تاکسی هم حتما با راننده‌ها چانه بزنیم.

آزاردهنده‌ترین موضوع‌ای که در سفر به گرجستان با اون مواجه میشین، بلد نبودن زبون انگلیسی شهروندان این کشور قدیم کمونیستیه. اصلا واسه ما قابل درک نبود که مردم باتومی حتی اعداد انگلیسی رو بلد نیستن. تا اینکه فهمیدیم آموزش زبون انگلیسی تا چند سال پیش در این کشور ممنوع بوده و بخاطر این هیچ‌کدوم از اونا نه در دوران مدرسه نه بعد از اون امکان یادگیری این زبون بین‌المللی رو نداشته‌ان.

همیشه با راننده‌های تاکسی چانه بزنین چون بیشتر دو تا سه برابر بیشتر از کرایه واقعی به شما قیمت میدن.

آشنا نبودن اونا به زبون انگلیسی باعث می‌شد که با زبون اشاره با هم صحبت کنیم و اعداد رو در ماشین حساب موبایل به همدیگه نشون بدیم. یا با انگشتان دست.

با این شرایط، ما که از قیمت‌ها اطلاعی نداشتیم  شب اول از فرودگاه تا آپارتمانمان ۱۵ لاری پرداخت کردیم که فردای اون روز فهمیدیم ۵ لاری هم واسه اون راه ۵ دقیقه‌ای زیاد بوده.

به آپارتمون که رسیدیم یه آقا با شلوارک و تی‌شرت نازک به استقبال ما اومد. صاحب آپارتمون بود اما بدیش اینه زبون انگلیسی اصلا بلد نبود. از یاد برده بودم بگم که پس از رزرو کردن آپارتمون، وقتی که هنوز در فرودگاه امام بودیم، خانمی که زبون انگلیسی تا حدی می‌دونست از هتل تماس گرفت تا مطمئن شه که ما شب به اونجا میریم.

وقتی در مقابل آپارتمون بودیم، مرد گرجی با همون خانوم که شاید مسئول مسافران خارجی بود تماس گرفت تا حرفایش رو واسه ما ترجمه کنه و برعکس. پس از یه صحبت سه نفره‌ی نه خیلی آسون، به طبقه سوم آپارتمون که آسانسور هم نداشت رفتیم. واحدی که برامون آماده کرده بودن بسیار تمیز بود. کف زمین برق می‌زد و در اتاق خواب هم بالکنی وجود داشت که می‌شد منظره شهر رو از اونجا دید.

اما اشتباهی که در بالا اشاره کرده بودم اینجا تازه مشخص شد.
پس از گذاشتن چمدون‌ها در اتاق، فهمیدیم که اتاق ۲۵۰ لاری بوده که با تخفیف ۱۰۰ لاری شده.
یعنی به پول ما در اون شب برابر ۴۰۰ هزار تومن (هر لاری ۴ هزار تومن). اینجا بود که شوکه شدیم. اول تصور می‌کردیم اونا اشتباه می‌کنن اما پس از بررسی سایت بوکینگ و تبدیل ارز به لاری فهمیدم اشتباه از ما بوده و قیمت ایرونی که ۱۵۰ هزار تومن نوشته شده بود، درست نبوده.

چاره‌ای جز موندن نداشتیم چون دیروقت بود و دیگه نه فرصتی واسه گشتن داشتیم نه حوصله‌ای. با اون آقا چانه زدیم و گفتیم که چه اشتباهی کرده‌ایم و در آخر تونستیم با شبی ۹۰ لاری اونجا رو کرایه کنیم.

خونه‌ های بسیار قدیمی در نزدیکی ساحل در شهر باتومی

تا ساعت ۱۲ ظهر فرصت داشتیم که اتاق رو تحویل بدیم. عزممونو جزم کردیم پیاده دور و بر رو بگردیم و در فرصتی که داریم دنبال هتلی بگردیم که ارزون‌تر باشه. پیاده به سمت مرکز شهر حرکت کردیم. بعد از چنج کردن پول‌هامون، آب و قهوه هر کدوم به قیمت یه لاری خریدیم و پیاده راه می‌رفتیم. خیابون‌ها و ساختمون‌ها بسیار کهنه و قدیمی بودن. موضوع خیلی مهم واسه من این بود که مردم خیلی راحت لباس پوشیده‌ بودن. یعنی زیبایی یا مرتب بودن لباس براشون اصلا اهمیتی نداشت.

مردها بدون پیراهن یا تی‌شرت و فقط با یه شلوارک و دمپایی پلاستیکی در سطح شهر راه می‌رفتن و حتی همین‌طور پشت فرمون رانندگی می‌کردن. زنان هم بیشتر موهای خود رو در بالای سرشون جمع کرده بودن یا بعضی وقتا دور شونِه‌هاشون ریخته بودن، یه پیراهن بدون آستین و خیلی معمولی با دمپایی پلاستیکی لاانگشتی پوشیده بودن و در سطح شهر تردد می‌کردن.

نگاهی دیگه به شهر باتومی

گرما و شرجی بودن باتومی این طرز لباس پوشیدن رو توجیه می‌کرد. تنها نکته عجیبی که اشاره کردم این بود که لباس‌ها طرح یا رنگ زیبایی نداشتن و فقط پیراهن‌های نازک و بلندی بودن که فقط بدنشون رو بپوشونه. یعنی در واقع زیبایی لباس قربونی راحتی و نازک بودن اون شده بود.

ما نشانی‌پرسان به سمت ساحل رفتیم. پس از طی مسافتی نه خیلی کوتاه به یکی از خیابون‌های اصلی شهر به اسم گورگالیدزه رسیدیم. از اپراتور گوشی موبایل اونجا یه عدد سیم کارت گرفتیم.

گردشگران خارجی می‌تونن با ارائه پاسپورت، سیم‌کارت رایگان دریافت کنن. البته واسه بهره بردن از اینترنت سیم‌کارت، باید بسته اینترنتی می‌خریدیم. ما به ازای ۲ گیگابایت اینترنت، ۷ لاری پرداخت کردیم.

خیابون‌های زیبای باتومی

خیابانی که در اون حضور داشتیم پر از هتل، مغازه، رستوران، کافه، هاستل و رفت‌وآمد بود. عزممونو جزم کردیم در همون محله هتل بگیریم. یه تاکسی گرفتیم تا ما رو به آپارتمون بازگرداند. تاکسی ۱۰ لاری از ما پول گرفت. اون موقع هنوز متوجه نبودیم که سه برابر بیشتر از قیمت اصلی پول گرفته. اما بعد از تسویه آپارتمون، وقتی تاکسی گرفتیم که به خیابون گورگالیدزه برگردیم، راننده فقط سه لاری از ما خواست!

از کنار مغازه‌های محلی که رد می‌شید، میوه‌ها عطر بسیار مطبوعی دارن که نمی‌تونید در برابر وسوسه خرید اون مقاومت کنین.

یعنی باید در سفرهای خارجی خود همیشه با راننده‌ها چانه بزنین. مطمئن باشین قیمت اولیه که راننده می‌گوید دو تا سه برابر بیشتر از قیمت واقعی مسیریه که می‌روید. پس تا می‌تونید چانه بزنین و زیر بار قیمت‌هایی که راننده‌ها می‌می گن نرید. تقریبا همه‌شون قصد سواستفاده از توریست‌های خارجی رو دارن.

خاچاپوری به همراه لیموناد

ما در یکی از کافه‌های خیابون نشستم تا یه پیراشکی بخوریم و در همون جا یه هتل به چشممون خورد. داخل رفته و فهمیدیم هزینه اقامت هر شب ۶۰ لاریه. پس از بازدید از اتاق و فضای خونه‌مانند هتل، اونجا رو واسه دو شب اجاره کردیم. هتل خیلی بزرگی نبود. صبحونه هم نداشت. اما سرو چای و قهوه رایگان بود. از امکانات اتاق هم به تلویزیون و اتو می‌توانم اشاره کنم.

پس از یه استراحت یه ساعته، پس از دوش گرفتن راهی ساحل شدیم. باتومی یه شهر ساحلیه و جاذبه اصلی اونم دریا و تفریحات آبیه.

غروب ساحل باتومی

پیاده از هتل تا دریا راهی نبود. اما ما واسه اینکه داخل شهر رو هم ببینیم، راهی رو در خیابون اصلی طی کردیم. در انتهای خیابون یه هایپرمارکت وجود داشت که همه چیز در اون یافت می‌شد. خوراکی‌های مورد علاقه خود رو خریدیم. قیمت‌ها به لاری ارزون بودن اما برابر ریالی اونا واسه ما خیلی به‌صرفه تموم نمی‌شه. مثلا آب یه لاری، چیپس بین ۳ تا ۵ لاری، یه قوطی نوشابه پپسی ۳ لاری، موز هر عدد ۲ لاری، که همه اینا ضربدر ۴ هزار تومن می‌شد (در اوایل مردادماه)

ساحل باتومی شنی نیس.

قلوه سنگ‌های موجود در دریا و ساحل مانع از شنا کردن یا حموم آفتاب گرفتن اهالی این شهر نمی‌شه. راه رفتن روی این سنگ‌ها در ساحل بدون دمپایی اصلا آسون نبود.

باحال بود که در کنار ساحل دمپایی‌های پلاستیکی مثل کفش فروخته می‌شد تا پا به طور کامل درون اون جا بگیره و درون آب هم در پا باشه. چون همون‌طور که گفتم اصلا آسون نبود روی قلوه‌سنگ‌هایی که هر موج دریا اونا رو بلند می‌کرد، با پای برهنه راه برید و بتونین درون آب تعادل خود رو حفظ کنین.

اما خوبی ساحل این بود که همه فقط به فکر تفریح و حموم آفتاب گرفتن خود بودن و در فاصله‌های بسیار نزدیک در کنار هم کاری به دور و بریا نداشتن.

حتی بعضی افراد با سگ خود به ساحل اومده بودن و مانعی واسه آوردن حیوان خونگی در اونجا نبود.

در ساحل دست‌فروش‌هایی هم بودن که علاوه بر دمپایی و کلاه و وسایل شنا، خوراکی‌هایی مثل بادام یا فندق بو داده می‌فروختن. دستفروش‌ها کاغذهایی داشتن که به سبک قدیم، اونا رو مثل قیف درست می‌کردن و آجیل رو درون اون می‌ریختند و به خریدار می‌دادن.

 

دوچرخه سواری در ساحل باتومی

 

بد نیس اشاره کنم، بوفه‌های کنار دریا خوراکی‌ها رو به قیمت‌هالی بالاتر می‌فروختن. یعنی نوشابه‌ای که در داخل شهر ۳ لاری بود اینجا با قیمت ۴ لاری عرضه می‌شد. یا چیپس تا ۶ لاری یعنی دو برابر قیمت داشت.

در کنار ساحل راهی واسه دوچرخه سواری وجود داشت که علاقه‌مندان می‌تونستن دوچرخه کرایه کرده و دور ساحل رو رکاب بزنن. تور والیبال هم در ساحل بود و در هر گوشه‌ای عده‌ای با تشکیل تیم بازی می‌کردن.

ظرفیت‌های گردشگری شهر باتومی

ظرفیت‌های گردشگری شهر باتومی کم نیستن و شما اگه فرصت کافی داشته باشین می‌تونید از همه اونا دیدن کرده و ازتفریحات خود لذت ببرین. برنامه سفر دو روزه ما به باتومی اجازه بازدید از همه اماکن توریستی رو نمی‌داد. اما در همین فرصت، از مکان‌های زیر دیدن کردیم که جذابیت زیادی داشتن و خاطره‌ای موندگار برامون رقم خورد.

کلیسای جامع مادر مقدس: این کلیسا بسیار قشنگتر و با شکوه س و یکی از باارزش‌ترین جاذبه‌های گردشگری این شهر ساحلی به حساب می‌رود. این بنا در سال‌های ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۳ واسه کاتولیک‌های رومی ساخته شده و الان، ظاهر ارتودوکسی داره.
این مکان مقدس با دو برج دوقلوی بلند و پنجره‌های شیشه‌ای رنگی و نقاشی‌های بسیار قشنگتر نگاه هر گردشگری رو به خود جذب می‌کنه. زنان مسنی در ورودی کلیسا نشسته‌ان و شمع می‌فروشند تا اگه کسی حاجتی داره، با روشن کردن شمع در داخل کلیسا، دعایش برآورده شه.

کلیسای جامع مادر مقدس

میدون اروپا: یکی از میدون‌های قدیمی شهر باتومیه. در وسط میدون، مجسمه‌ای از مدئا به چشم می‌خورد در سال ۲۰۰۷ ساخت اون تکمیل شده و نماد روابط تاریخی گرجستان با اروپا حساب می‌شه. تقریبا همه کنسرت‌ها و اجراهای مهم موسیقی و جشن سال نو در این میدون انجام می‌شن.

میدون اروپا

 

 

برج الفبا: برج الفبا  ۱۳۰ متر ارتفاع داره و در شمال شرقی بلوار باتومی واقع شده.
این بنای آهنی،‌۳۳ حرف الفبای گرجی رو به شکل DNA نمایش می‌دهد. در نزدیکی این برج، چرخ‌وفلک، قایق‌های تفریحی، مجسمه علی و نینو و رستوران‌ها و کافه‌های زیادی هست.
از هر گوشه پارک و بلوار صدای موسیقی به گوش می‌رسد.

برج الفبا

 

پارک میراکل

 

پارک میراکل

پارک میراکل همون پارکیه که مرکز تجاری باتومی، برج الفبا و فانوس دریایی در اون واقع شده.
از همه جا صدای موسیقی به گوش می‌رسد. در انتهای پارک، قایق‌های تفریحی واسه هر دور نیم ساعت‌ای ۱۰ لاری می‌گیرند و از ساحل دور می‌شن تا چشم‌انداز بسیار زیبایی از ساحل و برج‌ها و سازه‌هایی که با نورهای رنگی مزین شده‌ان رو ببینین.
در تموم مدت هم موسیقی و سرگرمی در قایق برپاست تا گردشگران لحظه‌های شادی رو تجربه کنن.

 

بلوار باتومی

 

 

بلوار باتومی

 

بلوار باتومی، پارکی به طول یک و نیم کیلومتره که تا مقابل ساحل اصلی این شهر کشیده شده.
این بلوار قشنگتر پر از مسیرهای پیاده‌روی، درختان قشنگتر، کافه‌ها و رستوران‌های جذاب ساحلیه. علاوه بر این‌ها، چرخ و فلک غول پیکری که در این پارک هست که به جذابیت‌های اون اضافه کرده.

مجسمه علی و نینو

مجسمه علی و نینو

معروف‌ترین مجسمه باتومی و حتی کشور گرجستان، علی و نینوست. این مجسمه با ۸ متر ارتفاع در کنار دریای سیاه قرار داره و کامل فلزیه. در ساخت این دو نفر از یه رمان عاشقانه گرجی الهام گرفته شده.
مردم زیادی زیر مجسمه می‌ایستند تا یکی شدن اونا رو با هم مشاهده کنه.
پیام این مجسمه که دو عاشق‌ی افسانه‌ای هستن اینه که دو نفر که عاشق هم هستن د واقع یه روح هستن در دو بدن.