اردیبهشت 31, 1403

با ۱۰ فرار از زندان شگفت انگیز و باورنکردنی در طول تاریخ آشنا شوید [قسمت اول]

از وقتی که زندانا به وجود اومد زندانیان هم به فکر روشای خاصی واسه فرار از این زندانا افتاده و روشای جالبی رو هم واسه این کار مورد استفاده قرار دادن. بعضی از این فرارها اونقدر با دقت و ظرافت طراحی و اجرا شدن که تنها افراد نخبه می تونستن اینجور برنامه ریزی کنن.

به خاطر همین بعضی از زندانا طوری ساخته شده و به روشی از اونا مراقبت می شه که مسئولین بر این باور بودن که فرار از اونا غیرممکن میشه اما زندانیان باهوش هر بار این مسئولین رو غافلگیر کرده و به اونا یادآوری می کردن که حتی زندانای فوق امنیتی هم در برابر اراده زندانیان و نقشه های دقیق اونا تسلیم می شن.
در ادامه این مطلب می خوایم شما رو با ۱۰ فرار باورنکردنی از زندان در طول تاریخ آشنا کنیم که مطمئنا از دونستن اونا تعجب می کنین. اینم بگیم که قسمت دوم این مطلب رو می تونین از راه این لینک ببینین.

۱۰- فرار از زندان مَیز

در بزرگ ترین مورد فرار از زندان در تاریخ بریتانیا، در ۲۵ سپتامبر سال ۱۹۸۳ در شهر کونتی آنتریم در شمال ایرلند،۳۸ زندانی ارتش آزادی خواه ایرلند که به دلیل قتل و بمب گذاری محکوم شده بودن از بلوک هشتم زندان موسوم به «HM Prison Maze» که از اون به عنوان یه زندان فوق امنیتی و گمراه کننده یاد می شد فرار کردن. در جریان این فرار یکی از نگهبانان ارشد زندان به دلیل شنیدن خبر فرار دچار حمله قلبی شد و جون سپرد. ۲۰ نگهبان دیگه هم زخمی شدن و دو تن از اونا با اسلحه هایی که به درون زندان قاچاق شده بود زخمی شدن. زندان «HM Prison Maze» به عنوان یکی از امنیتی ترین زندانای اروپا میشناختنش که امکان فرار از اون تقریباً غیرممکن بود.

در دور و بر این زندان توریایی به ارتفاع حدود ۵ متر کشیده شده و دیواره های هر بلوک هم از بتنی به قطر  ۶ متر ساخته شده و دور و بر اونم با سیم خاردار مراقبت می شد.
همه درهای واقع در زندان هم از استیل آبدیده ساخته شده و به صورت خودکار و الکترونیکی کنترل می شدن. لحظاتی پس از ساعت ۲:۳۰ نصف شب روز ۲۵ سپتامبر، این زندانیان با به کار گیری سلاحایی که به دستشون رسیده بود نگهبانان رو خلع اسلحه کرده و به گروگان گرفتن. اینجوری کنترل بلوک خود رو به دست گرفته و با برداشتن لباسا و سوییچای ماشینای اونا منتظر راهی واسه فرار شدن.

در ساعت ۳:۲۵ یه کامیون که مواد غذایی واسه زندان آورده بود به وسیله زندانیان نامبرده مجبور به همکاری شد.
اونا پاهای اونو به کلاچ بسته و از اون خواستن که همونطور که به اون گفته شده حرکت گند وگرنه کشته می شه.
در ساعت ۳:۵۰ دقیقه کامیون بلوک H رو ترک کرده و کمی بعد از اون با ۳۸ زندانی فراری از زندان خارج شد.
در طول سه روز آینده ۱۹ نفر از زندانیان فراری از نو دستگیر شدن اما بقیه اونا به کمک ارتش آزادی بخش ایرلند به مکانای مطمئنی فرستاده شده و هیچ ردی از خود به جای نگذاشتند. بعضی از این ادما از آمریکا سردرآوردند اما شناسایی شده و به بریتانیا مسترد شدن.

براساس سیاستای ایرلند شمالی خیلی از این فراریان تحت تعقیب نیستش و یا مورد عفو قرار گرفتن. در تصویر بالا رشته سیمایی رو می بینین که روی حیاط زندان کشیده شدن. جالبه بدونین که قبلاً هم بعضی از زندانیان این زندان با به کار گیری هلی کوپتر فرار کرده بودن و مسئولین زندان با این سیم کشیا میخواستن مانع از فرود هلی کوپتر در محوطه زندان شن.

۹- آلفرد هیندز

آلفی هیندز یه خلافکار بریتانیایی و متخصص در مورد فرار از زندان بود که به جرم سرقت به ۱۲ سال زندان محکوم گردید اما در این مدت سه بار از زندانای فوق امنیتی با موفقیت فرار کرده بود. بر خلاف این که بیشتر از ۱۳ بار درخواست عفو و بازنگری در حکم اون به وسیله مقامات بلند پایه قضایی رد شده بود اما در آخر میخواس به دلیل آشنایی اش با سیستم قانونی بریتانیا از بالاترین منبع قانون گذاری در این کشور واسه بررسی درخواست عفو خود اجازه بگیره و در مجلس اعیان این کشور حضور یابد. آلفرد بعد از این که به دلیل سرقت از یه جواهرفروشی به ۱۲ سال زندان محکوم شد.

ایشون واسه اولین بار از زندان ناتینگهام فرار کرد.
در این فرار عجیب ایشون تونست از بین میله های زندان رد شده و با بالا رفتن از دیوار ۶متری زندان خود رو به بیرون برسونه. به خاطر همین رسانه ها به اون لقب «هودینی هیندز» (Houdini” Hinds”) دادن. هری هودینی شعبده باز و تردستی آمریکایی-مجار بود که کارای عجیب ای انجام می داد. آلفی پس از شش ماه جستجو دستگیر و به زندان برگردونده شد.
به محض دستگیری هیندز شکایتی علیه مسئولین زندان ترتیب داده و اونا رو به دستگیری غیرقانونی متهم کرد که در واقع بهونه ای واسه فرار بعدی ایشون بود. در واقع هدف ایشون از طرح این شکایت تنها آماده کردن شرایط فرار بعدی بوده و اینجوری در یکی از جلسات دادگاه خود تونست یه قفل معمولی واسه خود آماده کنه.
پس وقتی که دو مأمور زندان اونو به دستشویی بردن از اونا خواست که دست اونو باز کنن.

بعد از باز شدن دست هاش اون با مهارت تموم این دو نگهبان رو در داخل یه اتاق نگه داشته و با بستن قفل همراهش به پیچای دسته داری که همدستانش از قبل روی در نصب کرده بودن فرار کرد و در میان جمعیت خیابون پنهون شد.
اما کمتر از ۵ ساعت بعد ایشون در فرودگاهی در همون نزدیکی دستگیر شد و یه سال بعد در زندان چلمسفورد سومین فرار موفق خود رو هم انجام داد. ایشون همزمان که تلاش می کرد نیروهای اسکاتلندیارد رو فریب دهد، با فرستادن یادداشتایی واسهنخست وزیر بریتانیا و انجام مصاحبه ها و و نوارهای صوتی به رسانه ها تلاش می کرد خود رو بیگناه جلوه دهد.

اون بازم به ادعای غیرقانونی بودن بازداشتش ادامه داده و با به کار گیری یه نکته ظریف قانونی در قوانین جزایی بریتانیا که فرار از زندان رو جرم نمی دونست تلاش داشت خود رو قربونی جلوه دهد. آخرین درخواست عفو ایشون پس از ۳ ساعت بحث به وسیله هیندز در مجلس اعیان بریتانیا رد شده و ایشون واسه گذروندن ۶ سال محکومیت باقی مونده خود به زندان پارک هورست فرستاده شد.

۸- هفت تگزاسی

هفت تگزاسی در واقع گروهی از زندانیان بودن که در ۱۳ دسامبر سال ۲۰۰۰ از زندان جون کانالی یونیت در نزدیکی شهر کندی در تگزاس فرار کردن. اونا سال بعد و در نتیجه پخش برنامه ای با عنوان «بزرگ ترین افراد تحت تعقیب در آمریکا» (America’s Most Wanted) در ۲۱ تا ۲۳ ژانویه سال ۲۰۰۱ دستگیر شدن. در ۱۳ دسامبر سال ۲۰۰۰، این هفت نفر با اجرای یه نقشه حساب شده از زندان جانی بی کانالی یونیت فرار کردن که یکی از فوق امنیتی ترین زندانای منطقه به حساب می رفت. اونا با حقهایی با باهوشی در سلاعت ۱۱:۲۰ صبح روز سیزدهم دسامبر ۹ ناظر تعمیرکاری، ۴ افسر زندان و ۳ هم سلولی رو به گروگان گرفته و اونا رو خلع اسلحه کردن.

این فرار در وقتی اتفاق افتاد که کمترین اندازه بازرسی و نظارت بر مکانای خاصی از زندان که در اون جا تعمیرات انجام می شد وجود داشت یعنی زمان خوردن ناهار و شمارش زندانیان. نقشه فرار بدین شکل اجرا شد که یکی از اونا افراد حاضر رو در بخش تعمیر و نگهداری زندان صدا کرده و به محض این که فرد قربونی با فرد نامبرده وارد صحبت می شد یکی دیگه از حمله کنندگان اونو از پشت زده و بیهوش می کرد.
اینجوری یدونه یدونه این افراد بیهوش شده و به یه اتاق در پشت درهای بسته بخش منتقل می شدن. پس از برداشتن لباسا و کارتای اعتباری و شناسایی قربانیان، دستا و دهن انان هم بسته می شد.

اونا هم اینکه با ایجاد تماس با نگهبانان و جا زدن خود به جای نگهبانان دست و پا بسته داستانای ساختگی واسه اونا تعریف می کردن تا کسی به این اتفاقات مشکوک نشه. در آخر اونا موفق شدن خود رو به کامیون گروه تعمیر و نگهداری زندان رسونده و با به کار گیری اون از زندان فرار کردن. این افراد پس از دستگیری به اعدام با تزریق مواد سمی محکوم شدن. از این هفت نفر یکی از اونا اعدام شده و یکی دیگه هم خودکشی کرد و ۵ نفر باقیمونده هم در انتظار اعدام هستن.

۷- آلفرد وتزلر

وتزلر یه یهودی اهل اسلواکی بود و یکی از یدونه و توک یهودیانیه که تونست از زندان مخوف آشویتس در دوران جنگ جهانی دوم فرار کرده و از مرگ فرار کنه.
اون و همدستش، رودولف وربا، همون کسایی بودن که بعد از فرار با نوشته های خود در مورد جنایاتی که در کمپ آشویتس رخ می داد دنیا رو از این نسل کشی آگاه کرده و حتی نقشه هایی از کمپ نامبرده، جزییات ساخت اتاقای گاز و کوره های آدم سوزی و هم اینکه برچسب یکی از قوطیای گاز سمی زیکلون (Zyklon) رو همراه خود از کمپ آشوییتز بیرون ببرن. گزارش ۳۲ صفحه ای وربا-وتزلر اولین گزارش نوشته شده و با جزییاتی بود که در مورد کمپای کشتار یهودیان در مناطق تحت اشغال نازیا به دست مقامات متفقین رسیده و شکی در صحت اونا نبود.

این گزارش در آخر به بمباران چندین ساختمون دولتی در مجارستان منجر شد که افسرانی نازی که در انتقال یهودیان از راه خطوط راه آهن به اردوگاه آشویتس نقش تعیین کننده داشتن در این ساختمانا زندگی می کردن. اینجوری انتقال یهودیان به این اردوگاه مرگ متوقف شد که در آخر جون ۱۲۰٫۰۰۰ یهودی مجار رو از مرگ حتمی نجات داد. این دو زندانی یهودی در ساعت ۲ بعد از ظهر روز جمعه ۷ آوریل سال ۱۹۴۴ خود رو در درون چاله ای که در بین یه توده الوار که در داخل محوطه اردوگاه قرار داشت مخفی کردن. این چوبا واسه ساخت بخش موسوم به «بخش مکزیک» که به یهودیان تازه وارد اختصاص پیدا میکرد آماده شده بود.

این توده الوار در خارج از محوطه سیم خاردارکشی شده ولی در  داخل یه دیواره سیم خاردار دیگه قرار داشت که نگهبانان آلمانی در طول روز در طول اون نگهبانی می دادن. در واقع زندانیان دیگه در دور و بر این مخفیگاه کوچیک در بین چوبا تخته هایی رو قرار دادن که دو زندانی مخفی شده در داخل اونا پیدا نباشن. بعد با پاشیدن یه نوع تنباکوی تند روسی که با بنزین قاطی شده بود سگای نگهبان رو به اشتباه انداخته و فریب دادن. این دو به مدت ۴ شبونه روز در این محل موندن تا از بازداشت دوباره رهایی پیدا کنن. در واقع اگه همون شب اول یا دوم فرار می کردن مطمئنا دوباره دستگیر می شدن. اونا میخواستن چند روزی رو در همین محل بمونن و وقتی نیروهای آلمانی از پیدا کردن اونا به طور کاملً ناامید شده و دیگه گروهی واسه پیدا کردنشون فرستاده نمی شد از مخفیگاه خارج شن.

در واقع اونا از تجربه فرارهای دیگری که از کمپ انجام شده بود می دونستن که تنها ۳ روز واسه پیدا کردن زندانیان فراری گروه های جستجو تشکیل می شه.
 در آخر پس از به سر بردن سه شب و چهار روز تموم در مخفیگاه این دو در  شامگاه روز ۱۰ آپریل با پوشیدن یونیفورما، کاپشنا و چکمهای سربازان آلمانی که در زندان جفت و جور کرده بودن از کمپ خارج شده و به سمت جنوب به راه افتادن. اونا با طی راه جریان رودخانه «سولا» (Soła river) و پس از طی ۱۳۳ کیلومتر فاصله پیاده روی خود رو به مرز بین لهستان و اسلواکی رساندند. اونا واسه مسیریابی از یه نقشه کوچیک که وربا از یه کتاب جغرافیا واسه یه دانش آموز در انباری در همون نزدیک پیدا کرده بود استفاده کردن.

۶- اسلاوومیر راویژ

راویژ یه سرباز لهستانی بود که به وسیله نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی بعد از حمله دو جانبه نیروهای شوروی و آلمان به خاک لهستان دستگیر شد.
بعد از اشغال این کشور به وسیله کشورای شوروی و آلمان، راویژ به زادگاهش در ورشو برگشت اما در ۱۹ نوامبر سال ۱۹۳۹ به وسیله کمیته امنیتی موسوم به «کمیساریای خلق امور داخلی شوروی» (NKVD) دستگیر و به مسکو منتقل شد.
اون اول واسه بازجویی به خارکف منتقل گردید و بعد بعد از یه دادگاه فرمایشی به زندان لوبیانکا در مسکو فرستاده شد.
ایشون ادعا می کنه که همه شکنجه های وحشیانه ای که واسه گرفتن اعتراف اجباری روی اون انجام شده رو تحمل کرده و خود رو بیگناه و مبری از هر اتهام و تهمتی دونسته.

اما در آخر به جرم جاسوسی به ۲۵ سال کار اجباری تو یه اردوگاه کار اجباری در سیبری محکوم گردید. بعد راویژ همراه با هزاران محکوم دیگه به شهر ایرکوتسک منتقل شده و از اون جا تا کمپ ۳۳ در سیبری پیاده روی کرد که در ۶۵۰ کیلومتری جنوب حلقه قطب شمال قرار داره.
در اون جا ایشون همراه با هزاران زندانی دیگه مشغول ساخت یه اردوگاه جدید واسه زندانیان شدن. در ۹ آوریل سال ۱۹۴۱، راویژ همراه با ۶ زندانی دیگه در جریان یه کولاک شدید فرار کرده و به سمت جنوب به راه افتادن. اونا از ترس جاسوسان محلی تلاش می کردن به شهرها نزدیک نشن هرچند جستجوهای گسترده و منسجمی واسه پیدا کردن اونا انجام نشده بود.

در بین راه اونا با یه زن فراری لهستانی دیگه به نام کریستینا برخورد کردن و نه روز بعد به رودخانه لنا رسیده و از اون عبور کردن. انا رود بایکال رو دور زده و وارد قلمرو مغولستان شدن. در کمال ناباوری و خوش شانسی اونا با آدمایی روبرو می شدن که مهربون بوده و با اونا رفتار خوبی داشتن. در طول گذر از صحرای گوبی دو نفر از این فراریان از جمله کریستینا جون خود رو از دست میدن.
بقیه واسه زنده موندن مجبور می شن گوشت خام مار بخورند. طبق ادعای راویژ اونا در ماه اکتبر به تبت می رسن. وقتی که این افراد می گن که قصد رفتن به لهاسا رو دارن ساکنان تبت با اونا همکاری کرده و به اونا غذا و سرپناه میدن.

اونا در طول زمستون موفق می شن که از رشته کوه های هیمالیا رد شده اما دو نفر دیگه از گروه جون خود رو از دست میدن که یکی از اونا در خواب یخ زده و دیگری در دره ای سقوط کرده و کشته می شه.
اونا در آخر در مارس سال ۱۹۴۲ به هند می رسن. در آخر در مدت ۱۱ ماه راهپیمایی ۴ نفر موفق می شن زنده بمونن هرچند بعضی از این آدما به دلیل این راهپیمایی طولانی و غیر قابل تحمل به مشکلات جسمی دائمی دچار شدن.