اردیبهشت 20, 1403

نگاهی به انیمیشن Tehran Taboo ، تابوی تهران نفرین شده

علی سوزنده بیشتر از ۲۰ ساله که در آلمان به سر می‌برد و تصمیم می‌گیرد که فیلمی درباره وطنش، ایران، بسازه با نام انیمیشن Tehran Taboo و در اون مشکلات جامعه رو به صورت روشن و بی پرده رو کنه.
تا اینجای کار مشکلی وجود نداره و اصل آزادی بیان در هنر در نظر گرفته شده، اما کدوم آزادی بیان؟ فیلمساز آزادانه درباره هرچیزی که می‌خواهد در فیلم می‌گوید و زمین و زمان رو به هم می‌بافه تا فیلمش تابو شکنی کنه (از به کار بردن الفاظ رکیک در دیالوگ‌ها گرفته که در فیلم‌های خارجی مرسومه و آمدنش به فرهنگ ما ایرونی‌ها هنوز جای کار داره) تا هر چیزی که مشکلی که در سیاست و اقتصاد و جامعه و حتی باورهای مذهبی مردم از نظرش هست رو به تصویر می‌کشد.

این سلسله رگبار بدبختی و سیاهی از ایران با نمادها و شعارهایی همراه شده که بعضی‌شون بسیار گل بزرگ شده و کارکرد خود رو از دست داده (نگاه کنین به عکاسی نشاط که در اونجا کمتر کسی بین عکس گرفتن لبخند می‌زند و عکاسی که تا می فهمه مشتریان واسه کار دولتی عکس پرسنلی می‌خواهند، پس زمینه مشکی پیشنهاد می‌دهد تا مثلا به خیال فیلمساز خیلی ظریف به مشکلات جامعه ایران اشاره ای کرده باشه!) و بعضی از اونا هم انصافا خوب از آب در اومده (پسری لال در میان بزرگسالان پر از مشکل که نمی‌تونه با هیچ کدوم از اونا رابطه برقرار کنه و نماد نسل آینده‌ایست که در سکوت ناظر نابودی جامعه امروزیست.) سوزنده اما بیشتر مثل کاراکتر الیاس (پسرک لال) است و مشکلات رو می‌گوید و در می‌رود، انگار نه انگار که ردیف کردن این همه اتهام، دست کم یه جواب باید داشته باشه… خطر اسپویل داستان: البته جوابی در انتهای فیلم به وسیله کاراکتر سارا ارائه می‌شه که چیزی جز خودکشی نیس، جوابی که بدیش اینه به غلط سالهاست در ادبیات و سینمای مثلا روشنفکری و نه واقعا روشنفکرانه رخنه کرده و خودکشی رو یه امر فلسفی می‌دونه.

داستان انیمیشن Tehran Taboo اما چیه؟ فیلم تهران تابو نشون دهنده ۳ جوون ایرانیست که هر یک مشکلات خاص خود رو دارن و هسته اصلی این مشکلات مسائل تابویی در ایرانه. «پری» شوهر معتادش (که اونو هم وقتی معتاد کرده بوده) در زندانه و به خاطر درآوردن خرجی خود و فرزندش، جلوی چشمون پسرش تن فروشی می‌کنه. «بابک» هنرمندیست که در جمع موزیسین‌های شش و هشت الان دیده نمی‌شه و در مهمانی‌ها کسی هنر اونو نمی‌طلبد ولی درزمان ایجاد یه رابطه جنسی با دختری دم بخت، مجبور می‌شه تا دکتری واسه بازیابی بکارت دختر پیدا کنه و خرج عملش رو بده. «سارا» (با بازی زهرا امیر ابراهیمی) زنیست که نمی‌خواهد بچه دار شه و عشق و علاقه‌اش رفتن به سرکاره ولی همسرش از اون بچه می‌خواهد و کارکردنش رو صلاح نمی‌دونه. و در آخر شخصیت‌های جسته فرار کرده‌ای هم این وسط هست که بیشتر مشکلاتشون دور و بر مسائل جنسی و اعتیاد و… برمیگرده.

جامعه‌ای که در انیمیشن Tehran Taboo نشون داده می‌شه، یه مشت روانی معتاد با ذهن‌هایی پریشون و دارای اعتیاد جنسیه و هیچ کاراکتری هم این وسط وجود نداره که فکر و ذکرش این چیزها نباشه. این وسط فقط الیاس کوچولو کسیست که ناظر این اتفاقاته و تفریحش بمب آبی پرتاب کردن به سروصورت مردمه (که لابد نماد خشم فرو خورده نسل آینده س) فیلم تهران تابو تابوشکنی رو جولان می‌دهد اما اونقدر زیر شعله این مهم رو زیاد می‌کنه که غذایش (محتوای فیلم) می‌سوزد و بوی بد اون کل فیلم رو فرا می‌گیرد.

مگه می‌شه در ۹۰ دقیقه انیمیشن Tehran Taboo به مشکلاتی مثل فحشا، اعتیاد، حیوان آزاری، اعدام خیابانی، گشت ارشاد، رانت خواری، سیستم بانکی کشور، باورهای سنتی و مشکلات هنرمندان و… رو ذره ذره به اونها پرداخت و کاراکترهای دور و بر اونا رو هم مقوایی نساخت و به اونا روح داد؟ این حجم از صحبتا (که تاکید می‌شه با هدف ورزی خاصی در طول فیلم گفته می‌شه و تدوینها و کات‌ها این هدف ورزی رو شدت می‌بخشن) در کنار کاراکترهای کاغذی نمی‌تونه شکل بگیره.
تازه یادم رفت بگم ه بی بزرگ نمایی می‌توان گفت نصف شوخی‌ها و طنزهای فیلم برگرفته از جوک‌ها و پیام‌های قدیمی وایبری-تلگرامی رد و بدل شده بین مردمه که به درستی ناواردی سوزنی در کار فیلمنامه نویسی رو مهر تاییدی می‌زند.

فارغ از مسائل محتوایی که در اون انیمیشن Tehran Taboo واقعا لنگ می‌زند باید اقرار داشت که کارگردان نمی‌تونه حتی با نگاهی منطقی و درست انتقاداتش رو بکنه و حالتی ضد ایرونی می‌گیرد، در مباحث تکینیکی با اثری خیلی مهم مواجه هستیم که واسه اولین بار در بین آثار ایرونی به صورت روتوسکوپی ساخته شده.
این فناوری به معنی فیلم‌های انیمیشن شده و در سینمای جهان آثار چون والتز با بشیر و… از این فوت وفن استفاده کرده‌ان. کارگردان تنها جایی که تونسته کمی هوشمندی از خود خرج کنه، در همین مورد بوده چون که بدون اجازه ساخت فیلم در لوکیشن‌های ایران، بازسازی مناطق کشور در دیگر نقاط دنیا کاری چرت بوده و با ترکیب انیمیشن و فیلم تونسته دست کم از دید چشمی، تهران رو درست نشون بده.

موسیقی به کار رفته در انیمیشن Tehran Taboo هم از جمله معدود مواردیست که می‌توان اونو قابل قبول دونست و بازی بازیگران رو از اونجایی که به جز زهرا امیر ابراهیمی، با چهره‌هایی جدید روبرو هستیم، می‌توان از همون اول بازی‌های بدی شمرد. امیر ابراهیمی هم انتخاب مناسبی واسه ادامه زندگی خود در سینما انجام نداده و نتونسته در آنسوی مرزها فعالیت هنری‌اش رو به درستی ادامه بده. البته مشکل اصلی زندگانی هنری این بازیگر که به سال‌ها قبل برمیگرده خود مبحثی جداگونه و اجتماعی می‌طلبد که خارج از حوصله این مطلبه.

فیلمساز در انیمیشن Tehran Taboo ایران و مردم این کشور رو به چوب حراج جشنواره‌های خارجی گذاشته و فیلمی رو ارائه کرده که جدا از مسائل سیاسی پریشون اون، دچار ناامیدی فلسفی و موضوعی شدیدیست و مثل اعترافات یه ذهن مشوشه و بس. ساخت تهران تابو فقط از دید فنی می‌تونه کمی تا قسمتی مورد موشکافی قرار گیرد وگرنه از دید محتوایی با فیلمی روبرو هستیم که بدون پایه‌های اولیه و اصولی فیلمنامه س.