
عنوان کامل پایان نامه کارشناسی ارشد : واژهنامه نجومی و تنجیمی بندهشن
بسامد و خوانش: نام این منزل قمر در بندهشن تنها یک بار و به صورت پازند آمده می باشد. املاهای مختلف این واژه در نسخ مختلف به توضیح زیر می باشد: در M51 (garafša)، و در سایر نسخ (grafša) (پاکزاد، 2005: 36پ48). یوستی (1868: 127)، انکلساریا (1956: 31)، بهار (1345: 401)، و بهزادی (1368: 5-6) این واژه را به صورت Grafša میخوانند. بهار (1375: 60)، به تبعیت از هنینگ (1942: 246)، املای پازند grafša را خوانش غلط برای واژه پهلوی Drafšag میداند، که با در نظر داشتن حذف [k] پایانی واژه های پهلوی در املای پازند آنها (رک. Abarag)، درست ترین نظر می باشد. با این وجود، پاکزاد (2005: 36) از پسوند آن صرفنظر کرده و آنرا Drafš خوانده می باشد.
توضیحات: معادل هندی این منزل قمری Mula «ریشه، بُن» (مونیرویلیامز، 1960: 826) و در عربی «شَولَه» میباشد که ستاره های (ν و λ عقرب) را در بر میگیرد (بهار، 1375: 60؛ هنینگ، 1942: 245). نام این منزل قمر برگرفته از ستاره شاخص این منزل می باشد که در لاتین «Shaula» و در عربی «شوله» نام دارد.
ریشه شناسی: متشکل از drafš + پسوند -ag ، به معنای «پرچمک، علمک»؛ drafšag در پهلوی به معنای «پرچم» می باشد که با واژه «شوله» در عربی کاملاً مطابقت دارد. چراکه مطابق کتاب منتهی الارب به نقل از دهخدا، «شوله، علم می باشد کژدم را». واضح می باشد که واژه های عَلَم، درفش، و پرچم دارای معنای یکسان هستند و از آنجا که در قدیم، پرچم را از «دم حیوانات» درست میکردند و بر «سر نیزه» میزدند (دهخدا)، انتخاب آن برای اشاره به ستاره شوله که هم بر «دم» عقرب می باشد و هم همانند «نیزه» تیز می باشد، بسیار بجا بوده می باشد: ایرانی باستان: از ریشه *drep- «لرزیدن، تکان خوردن (مانند پرچم)» (چئونگ، 2007: 75)؛ سانسکریت: glep- «لرزیدن» (مونیرویلیامز، 1960: 374)؛ drapsá- (مونیرویلیامز، 1960: 500)؛ اوستایی: drafša- (بارتولومه، 1904: 771)؛ فارسی میانه: Drafšag (هنینگ، 1942: 246)؛ مشتق از drafš [dlpš] (مکنزی، 1971: 27؛ دورکین-مایسترارنست، 2004: 139)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: مشتق از drafš (بویس، 1977: 35؛ نیبرگ، 1974: 65)؛ پازند: drafša (نسخ بندهشن)؛ Drafša (بهار، بسیار مناسب می باشد. از طرفی، با واژه های مشابه همچون dagrand و dagr «دیر و دور» نیز اشتباه نمیگردد.
ریشه شناسی: (رک. dagrand)
- §§
Dum(b) [dwm(b’) | Av. dūma- | M, N ~]
(نجوم)
* دُنب: دم گوزهر، ذَنَب، عقدۀ جنوبی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: این واژه معادل با واژه Gōzihr-dumb می باشد. (برای توضیحات نجومی رک. Gōzihr و Gōzihr-sar)
ریشه شناسی: به احتمال زیاد این واژه وام گرفته از آرامی بوده که در عربی «ذَنَب» خوانده میگردد: سانسکریت: در سانسکریت تنها واژه ای که میتواند با dumb مرتبط باشد، واژۀ بی همخانوادۀ dumbaka- به معنی «گوسپند دم کلفت» می باشد که ریشه آن نامشخص می باشد (مونیرویلیامز، 1960: 484)؛ اوستایی: dūma- (نیبرگ، 1974: 67)؛ فارسی میانه: dumb [dwmb’] (بهار، 1345: 141-142؛ مکنزی، 1373: 67؛ نیبرگ، 1974: 67)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: dumb (دورکین-مایسترارنست، 2004: 145)؛ فارسی نو: دم، دمب، دنب؛ انگلیسی: Deneb وامگرفته از عربی «ذَنَب»؛ معادل انگلیسی: Tail (of the Dragon) ، descending node ، south node ؛ معادل عربی: ذَنَب.
ترکیبات:
gazdum «دارای دم گزنده: (برج) عقرب»
Gōzihr-dumb «دمِ گوزهر، عقدۀ جنوبی، ذَنَب»
dumbōmand (صفت برای ستارۀ دنباله دار) «دم دار، ذو ذنب، دنباله دار».
- §§