پژوهش – بررسی مفهوم رنج از دیدگاه بودا- قسمت ۱۳
انسان اگر در تمام امور، ارادهی خود را تسلیم ارادهی خداوند بداند با بینشی عارفانه بلا را لذّتی از جانب حقّ تلقی میکند:
در بلا هم میچشم لذّات او مات اویم مات اویم مات او ۲۶۴۷/۲
بلا مایهی بخشش گناهان بزرگ و کبیره نیز است. از آن رو که چشیدن این عذاب ذره ذره گناهان آدمی را میکاهد :
کان بلا دفع بلاهای بزرگ و آن زیان منع زیانهای سترگ ۳۲۶۵/۳
بلا نشانهی ایمان است که در این مواقع اندازهی ایمان افراد کم یا زیاد هم میشود:
لاجرم اغلب بلا بر انبیاست که ریاضت دادن خامان بلاست ۲۰۰۹/۴
مضاف بر این که بلاهای عظیم برای اولیای الهی زمینهی رسیدن به سروری است:
آن قفاها کانبیا برداشتند ز آن بلا سرهای خود افراشتند ۱۶۴۲/۶
۳-۴٫ غم و اندوه
گاه ماحصل رنجهای آدمی غم است. کسی که غم دیده است، خود را اسیر رنج و مشقّت نیز میداند. غم و اندوه، یکی از پدیدههای طبیعی روحی است که میتوانند بر روح و جسم انسان آثار ناگواری برجای بگذارند. مولانا با بینشی متفاوت غم را آشکار کنندهی خوشی و لذّت میداند:
رنج و غم را حق پی آن آفرید تا بدین ضد خوش دلی آید پدید ۱۱۳۰/۱
حق سلامت میکند میپرسدت چونی از رنج و غمان بیحدت ۲۱۸۲/۱
نحوهی برخورد انسان با غم و بلا میتواند معیاری خوبی باشد برای بالا بردن ظرفیت وجودی آدمی تا انسان از طریق آن تعادل روحی و شخصیتی خویش را محک بزند. مولانا غم را به مانند باغبانی میداند که میتواند شاخههای فرسودهی شادی را که بر درخت تنومند روح تنیده شدهاند، هرس کند و یا به مانند ابری است که با بارش خویش گیاهان خشکیده جان را طرواتی دیگر میبخشد:
فکر غم گر راه شادی میزند کارسازیهای شادی میکند
خانه میروبد به تندی او ز غیر تا در آید شادی نو ز اصل خیر
میفشاند برگ زرد از شاخ دل تا بروید برگ سبز متصل ۸۰ ـ ۳۶۷۸/۵
غم ز دل هر چه بریزد یا برد در عوض حقا که بهتر آورد ۳۶۸۳/۵
۴-۴٫ کبد
یکی از معادلهای دیگری که مولانا به جای رنج به کار برده است، واژه کبد به معنی «زحمت و مشقّت، کلفت و سختی» است.[۱۹۱]
عاشق رنج است نادان تا ابد خیز لا اقسم بخوان تا فی کبد
از کبد فارغ بودم با روی تو وز زبد صافی بُدم در جوی تو ۱۰ـ۱۷۰۹/۱
۵-۴٫ عذاب
واژه عذاب نیز از جمله واژگانی است که در مثنوی با کلمهی رنج در محور هم نشینی به یک معنا به کار رفتهاند.
آنچه آن خر دید از رنج و عذاب مرغ خاکی بیند اندر سیل آب ۲۳۹/۲
آنچه را که نباید در این بین نادیده گرفت این است که مولانا معمولاً کلمهی رنج را به تنهایی بکار نمیبرد. آنجا که میخواهد رنج را در ذهن مخاطب برجسته نماید گاهی آن را با مصادیقش و گاه با هم معناهای آن به کار میبرد.
اما با برخی از هم معناها:
هین روان گردید بی رنج و عنا سوی غفاری و اکرام خدا ۳۰۴/۳
چون تو وردی ترک کردی در روش بر تو قبضی آید از رنج و تبش ۳۴۹/۳
راه روزی کسب و رنجست و تعب هر کسی را پیشهای داد و طلب ۱۴۶۵/۳
آنگه از شهر و ز خویشان بر خوری کز غریبی رنج و محنتها بری ۴۱۵۸/۳
همچنان ای خواجهی تشنیع زن از بلا و فقر و از رنج و محن ۱۷۶۷/۶
همانطور که بیان شد در ابیات فوق برخی از هم معناهای کلمه رنج در کنار این کلمه آمدهاند تا در القای کامل معنای رنج به خواننده کمک کنند.
مصادیق رنج
اما پس از بیان هم معناها، به سراغ مصادیق رنج خواهیم رفت. در ادامه به بیان تعدادی از مصادیق کلمه رنج خواهیم پرداخت که در کتاب مولانا پر کاربرد میباشد:
که مرو زان سو بیندیش ای غوی که اسیر رنج و درویشی شوی ۴۳۲۷/۳
جسم مجنون را ز رنج دوریی اندر آمد ناگهان رنجوریی ۱۹۹۹/۵
لیک کی دانی که آن رنج خمار از کدامین می برآمد آشکار ۳۹۷۶/۵
۱-۵٫ گرسنگی
مولانا گرسنگی را با واژهی رنج همراه کرده و آن را یکی از مصادیق مهم رنج در زندگی میداند:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |