مقاله – بررسی مفهوم رنج از دیدگاه بودا- قسمت ۱۱
قهر او را ضد لطفش کم شمر اتحاد هر دو بین اندر اثر ۵۴۶/۴
در دیدگاه مولانا درد، رنج و عذاب، اصلی اساسی و مهم در نیل انسان به کمال و لقای الهی است. رنج به عنوان همزاد و یار دیرین آدمی در طول تاریخ بشریّت همواره با او بوده است . بنابراین کمتر کسی را در دنیا میتوان یافت که خود را به نوعی با این موضوع درگیر نداند. در این بین، سهم اندیشمندان و عرفا را نمیتوان نادیده گرفت که پایان دادن به رنجهای بشر، تمام دغدغهی ذهنی آنها را فراگرفته است و تمام تلاش خویش را به کار بستهاند تا با ارائهی راه کارهایی تا آنجا که امکان دارد از رنج و الم آدمی در طول زندگی بشر بکاهند و به گونهای به رنج های آنان معنا بخشند.
مولانا رنج را بخش ضروری از زندگی فردی میداند و بر این عقیده است که زمانی آسایش و آرامش نصیب آدمی میشود که در پیشگاه حق به مقام وصال برسد.
هیچ گنجی بی دد و بی دام نیست جز به خلوتگاه حق آرام نیست ۵۹۱/۲
در اندرون هر رنجی گنج و لطفی نهفته است. برای درک آن تنها لازم است که انسان معرفت لازم را در خود ایجاد نماید. انسانی که دارای جهان بینی توحیدی و تفسیر و تلقی الهی از هستی است و در همهی عالم و آدم دست خدا و قضا و قدر الهی را مشاهده میکند و خدا را حاکم علی الاطلاق عالم وجود دانسته و انسان را نیز موجودی مختار و حاکم بر سرنوشت خویش مییابد، زندگی معنا داری خواهد داشت و رنجها برای او زمینهی گنج و راحتی خواهند شد و از پوچ گرایی و هیچ ستایی نجات مییابد.[۱۸۲]
هر که رنجی دید گنجی شد پدید هر که جهدی کرد بر جایی رسید ۲۰۴۷/۵
مولانا نهایت رضایت و تسلیم را زمانی متصوّر میشود که انسان بر رنج ناشی از عشق نیز عاشق میگردد:
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش بهر خشنودی شاه فرد خویش ۱۷۷۸/۱
در چنین حالتی است که به رنج و مشقّت ناشی از جفای معشوق با دیدگاه عاشقانه مینگرد:
ناخوش او خوش بود در جان من جان فدای یار دلرنجان من ۱۷۷۷/۱
انواع رنج در مثنوی
واژهی رنج در مثنوی در معانی مختلفی به کار رفته است که در ذیل به تعدادی از آنها اشاره میشود. اما قبل از توضیح پیرامون آن لازم است تا بسامد تکرار واژهی رنج، مشتقاتش و هم معناهایش در مثنوی را ذکر کنیم:
رنج: ۱۲۹ مرتبه
رنجور: ۴۴ مرتبه
رنجش: ۱۰ مرتبه
رنجوران: ۵ مرتبه
غم: ۲۰۳ مرتبه
درد و دردها: ۲۳۸ مرتبه
کبد: ۳ مرتبه
بلا: ۸۱ مرتبه[۱۸۳]
در کنار تمامی این مشتقات و هم معناهای واژه رنج، مولانا از حیث خاستگاه رنج نیز آن را به دو دسته کلی تقسیم میکند: رنجهایی که آدمی خود برای خویشتن پدید میآورد و رنجهایی که خداوند به علل گوناگون برای انسان پیش خواهد آورد.
رنجهای گروه اول از نظر مولوی مردود و محکوماند و آدمی باید به مبارزه و مقابله با آنان بپردازد و خود را از آنها نهی و فارغ سازد تا به آرامش برسد. اما رنجهای دسته دوم هدفمند، مقدّس و والایند و نه تنها نباید از آنها گریخت بلکه باید در آنها آویخت و از آنها بهرهمند شد؛ چرا که برای تعالی آدمی گریز یا گزیری از آن نیست.
بیشتر سخنان مولانا راجع به رنجهای دسته دوم است و از آن منظر توحیدی که او به آفاق هستی مینگرد، رنجهای گروه اول که بخش عظیمی از واقعیات بزرگ زمینی را تشکیل می دهند اصلاً به چشم نمی آیند؛ اما رنجهای شکوهمند دسته دوم کاملاً برای او پذیرفتنی و توجیه پذیرند. تلقی مولانا از خدا به عنوان موجودی توانا، دانا، مهربان وحکیم اساس این بحث به شمار میآید.[۱۸۴]
در کل وی معتقد است رنجها یا به عملکرد خود آدمی باز میگردد و نوعی کفارهی اعمال ناصحیح وی است و یا مشیت و مصلحت الهی بوده که برای آزمودن انسان میباشد. همچنین نوعی رنج را نیز به پیامبران و اولیای الهی منسوب میدارد که آنها را تنها برای اوج مقام و منزلت پیامبر دانسته است.
۱-۳٫ بیماری جسمی
یکی از بیشترین ترجمههای رنج در مثنوی به معنای بیماری جسمی به کار رفته است. در خوانش نخستین داستان مثنوی یعنی داستان کنیزک و پادشاه بارها به این کلمه بر میخوریم:
این بگفت و رفت در دم زیر خاک آن کنیزک شد ز رنج و عشق پاک ۲۱۶/۱
چون شود از رنج و علّت دل سلیم طعم کذب و راست را باشد علیم ۲۷۳۸/۲
کلمهی رنجور هم که از مشتقات رنج است بارها در معنای بیمار و مریض جسمیبه کار رفته است:
آن کری را گفت افزون مایهای که ترا رنجور شد همسایهای ۳۳۶۰/۱
این جوابات قیاسی راست کرد پیش آن رنجور شد آن نیکمرد ۳۳۶۹/۱
ماه کاو افزود ز اختر در جمال شد ز رنج دق همانند خیال ۱۲۸۰/۱
دید رنج و کشف شد بر وی نهفت لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت ۱۰۶/۱
کلمهی رنج، گاه نیز با خود واژهی بیماری همراه شده است. از ملازمات درد و بیماری نیز میتوان به ناله، زاری، ریاضت، غم و اندوه اشاره کرد که البته هیچ درد و بیماری روحی و جسمی بدون رنج و آه و ناله این همراهان همیشگی، نخواهد بود:[۱۸۵]
رنج و بیماری است ما را این مقال نیست نیکو وعظتان ما را به فال ۲۸۴/۴
ای خجسته رنج و بیماری و تب ای مبارک درد و بیداری شب ۲۲۵۶/۲
۲-۳٫ بیماری و آزار روحی
اگر بخواهیم به طور جدی و ملموس ردپای رنج و درد را در مثنوی دنبال نماییم، در حقیقت باید آن را در تمام ابعاد وجودی آدمی جستجو نمود. مولانا نه به مانند طبیب جسم، بلکه به مانند یک روانشناس حاذق عوالم درونی انسان را مورد بررسی قرار میدهد.
در وجود ما هزاران گرگ و خوک صالح و ناصالح و خوب و خشوک ۱۴۱۷/۲
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |